جفا

گل سرخی شقايق را كه دادم زير پاكردي

سپس در قهر پيچيدي مرا احمق صدا كردي

...
ببین "كوچي "صفت "بهسود "قلبم را زدي آتش

ميان شعله هاي سر كش آتش رها كردي


منم "افشار"خونين و تویی سیاف خون آشام

مرا آتش زدی و غرق امواج عزا کردی


شبی گردن زدی داماد سرخ آرزويم را

واز خونش کف دست عروسش را حنا کردی

**
نمي دانم چرا اي مريم آتش پرست من

تو امشب آتش بيداد را روشن ،چرا كردي؟

10/1/1391

کابل


چرا تو مریم آتش نگارم

به پلکت بسته ی امشب قرارم؟


دو زلفت دام شد بر دست وپایم

به چنگ حضرت چشمت شکارم


**

به دنیایم جفا باریده وغم

زپلک ومیژه های قهری مریم


به زخم کهنه و دیرینه ی من

ز دستانش  نمک پاشیده کم کم

**

نمی آید کسی در خانه ی من

فقط من ،با دل دیوانه ی من

چه زیبا می خرامد در سراغم

جناب غم در این ویرانه ی من

**

به رخ پیچیده ماه آسمان را

به پلکش بسته گلهای جوان را


به چشمانش تنیده چشم آهو

پریشان کرده ذهن مردمان را

**

دیار حضرت "صلصال" میرِم

بهار روشن امسال میرم


دلم دیوانه ی "بند امیر" است

لب پرخنده و با حال میرم

**

خلاف باورم امشب نوشتی

لب پرخنده را در غم سرشتی


زدستت شعله می پاشی ندانی

که بازی می کنی با سرنوشتی