نمیدانم...؟




نمیدام چرا امشب سرم در گیر طوفان است؟

دلم بیتاب می رقصد، اسیر باد و باران است


گل سرخی امید من به ساز باد می رقصد

بهار سبز من امشب دچار یک زمستان است


فضای گیج در من شعله می پاشد، نمیدانم


دراین شبها فضای خانه ام تصویر زندان است


قلم دل تنگ و من دلتنگ یعنی زندگی تلخ است

به ذهن خانه ی سردم جناب درد مهمان است


عجب دیوانه می خندم ، عجب دیوانه می گریم

تصاویری که در آیینه می رقصند، احسان است



1391/2/28

بامیان


خبر از  راديو ها منتشر شد:
كه در "بهسود" " كوچي" حمله ور شد

پر و بال كبوتر غرق خون است
درخت سبز آماج تبر شد
**
خبر عاجل و خيلي داغ تر شد:
كه "كوچي" دست آن "ملا عمر" شد

شبي در يك هجوم "طالباني"
"حسن" ، "قربان " و "بيگم " بي پدر شد


خواب نازو رویای


کسی در پرده ی خوابم تمام شب" اتن" می کرد

گهی "پیشپو*" گهی رقصی به ساز "قطغن" می کرد

 

گهی با عطر گیسویش گهی با چشم و ابرویش

مسیر خاطرم را غرق آهوی ختن می کرد

 

گهی شعر "سعیدی " را زلب می راند در ذهنم

 گهی با شیوه ی "میران" مرا غرق سخن می کرد

 

گهی می خواند آهنگی  به سبک و شیوه ی "داود"

نگاهش را در اندام خیالم پیرهن می کرد

 

زخواب ناز و رویایی که چشمانم پریشان شد  

هوا ابری شد و تعریف از اوضاع من می کرد


*پیشپو :  یک نوع رقص فلکلور هزاره گی

1391/2/15

بامیان