معذرت
آن شب که باتوگفتم از حال و وضع زارم
ازگریه های تلخم، ازقلب بی قرارم
گفتم که فرصتی ده تا وامق توباشم
عذرا صفت بتابی امشب تو در کنارم
گفتم خزان تلخی درمن تنیده عذرا!
با خنده هایت اما مهمان نو بهارم
بی تو جهان رویا یک شام تلخ باشد
با تو تمام شب را مهتاب می شمارم
عذرا ازاین که چندی رفتم به راه دیگر
درپیشگاه چشمت یک عمر شرم سارم
لطفن بگو توچیزی، دیوانه انتظار است
1390/8/7
بندشوی /بهسود2
+ نوشته شده در پنجشنبه یکم دی ۱۳۹۰ ساعت 9:47 توسط احسان الله احسان
|