سهم من



چه دارد زندگي بامن كه سهمم درد بنوشته؟


شب و روز مرا در قله هاي سرد بنوشته


تمام هست و بودم را از اين هستي ،از اين دنيا


فقط از شاخه ها و برگهاي زرد بنوشته


هزاران رود جاری اند اما تشنه می رقصم


مگر سهم گلوی تشنه ام را گرد بنوشته


چراغی نیست تا در شام تارمن شود روشن


به تقديرم "دو سه ياري گر نامرد"بنوشته



نمیدانم چرا دست خداجان سرنوشتم را


میان کوچه های زندگی شبگرد بنوشته


8/12/1390
کابل