لحظه ي آخر...
من که امشب جاده ای در زیر پای عابرم
تک تک پای کسی می آید از رگهای من
من که امشب جاده ای در زیر پای عابرم
از نفس افتاده ام در لحظه های آخرم
تک تک پای کسی می آید از رگهای من
یک کسی با چشم وحشی می دود در خاطرم
می خرامد می خلد پلکش به ذهن سرد من
تکه تکه پاره پاره در مسیرش حاضرم
چهره ی مهتابی اش تابیده در دنیای من
جلوه هایش در غزل می ریزد امشب شاعرم
یار می رقصد شبیه لاله در دست نسيم
من فقط گلهای در خون شعله ور را ناظرم
1391/9/15
تکه تکه پاره پاره در مسیرش حاضرم
چهره ی مهتابی اش تابیده در دنیای من
جلوه هایش در غزل می ریزد امشب شاعرم
یار می رقصد شبیه لاله در دست نسيم
من فقط گلهای در خون شعله ور را ناظرم
1391/9/15
+ نوشته شده در دوشنبه بیستم آذر ۱۳۹۱ ساعت 15:55 توسط احسان الله احسان
|