تو رفتی در دل من داغ رویید

خزان در سرنوشت باغ رویید

تو که رفتی قناری ها گلو بست

به شاخ آرزو ها زاغ رویید


**

دو ابروی تو
شمشیر خدا است

به جان بی پناه من بلا است

علمبردار احساس قشنگم

گرفتار جنون کربلا است

**

رها کن نازنین پیراهنت را 

از ابر پیرهن ماه تنت را 

برقص آشفته  اما شعله ور کن

بلوغ بوسه های روشنت را 


**

به گلهای که در چنگ اجل بود

حضورت مقدم سبز حمل بود

به شام تلخ سرد سر نوشتم

ز چشمت جاری دریای عسل بود

**

دو چشمان تو دشت آهو خیز است
گل سرخ از لبانت شعله ریز است

ولی پلک تو مثل تیغ خونین
همیشه با دل من در ستیز است