امشب به قلم رومن نیا!
امشب به قلم رو من نیا!
گلوی گیتارم
گرفته است
ازچشم هایم
اشعه ای نفرت
پراگنده می شود
و از زبانم
به جای دوستت دارم
لعنت می بارد
از آتش فیشان سینه ام
آتش وحشی ای
جوانه می زند
ترسم
مزرعه ای
گندم
گیسوانت
حریق شود
+ نوشته شده در شنبه سوم اردیبهشت ۱۳۹۰ ساعت 9:57 توسط احسان الله احسان
|