شعری ازدوستم محمدزمان حسنی
تصویرازکودکی ها...
کاش بودم همچوخوشی خنده برلبهای تو
تاکه می شدم هویداگاهی ازسیمای تو
کاش بودم سحروافسون درنگاه چشم تو
یاکه بودم همچوسرمه زینت چشمای تو
کاش بودم همچوموهاحلقه حلقه دور رو
تاکه بودم روزشب هرلحظه ای همرای تو
کاش نمی دیدم ترا من ای امید زندگی
تاکه خالی بود،این دل یکدم ازسودای تو
تصویری ازکودکی ها زینت دیوار بود
کاش بودم دسته ای گل چیده دردستای تو
لطف بی پایان تو شامل حالم کی شود
تاکه گردم دل سپرده عاشق شیدای تو
25/09/1389
کاش بودم همچوخوشی خنده برلبهای تو
تاکه می شدم هویداگاهی ازسیمای تو
کاش بودم سحروافسون درنگاه چشم تو
یاکه بودم همچوسرمه زینت چشمای تو
کاش بودم همچوموهاحلقه حلقه دور رو
تاکه بودم روزشب هرلحظه ای همرای تو
کاش نمی دیدم ترا من ای امید زندگی
تاکه خالی بود،این دل یکدم ازسودای تو
تصویری ازکودکی ها زینت دیوار بود
کاش بودم دسته ای گل چیده دردستای تو
لطف بی پایان تو شامل حالم کی شود
تاکه گردم دل سپرده عاشق شیدای تو
25/09/1389
بهسود دوم
+ نوشته شده در دوشنبه شانزدهم اسفند ۱۳۸۹ ساعت 13:43 توسط احسان الله احسان
|