ازكتابچه اي سيانوشته هايم
وطن آبادمی سازم...
وطن آبادمی سازم زکابل تاهمه جایت
وطن غرق شقایق می کنم هردشت صحرایت
بدستانت زحل چینم ،بدامانت گل سوری
ستاره فرش می سازم زپامیرتابه بابایت
برای این که آبادت کنم میهن غرورکوهکن دارم
چراکه؟هست ای میهن زمن این طورتمنایت
هزاره،ازبک وتاجک وپشتون می شویم باهم
که تابرچینیم ازریشه نهال خصم واعدایت
ازین گلهای رنگارنگ بتویک دسته می سازم
که می خواهم ببینم چون پرطاوس زیبایت
2010/1/16
قدم رنجه بفرماوبیاای گل همیشه بهارمن
صبروقرارهدیه کن به این دل ناقرارمن
یک بغل ستاره راازآسمان شب بیاورم
که زیرقدم های امشب بپاشم نگارمن
11/9/1388